یادداشت دامنه داراب‌کلا
 
 
راهی به دانش و ارزش : ابراهیم طالبی دارابی دامنه
 

به نام خدا. سلام. در عصر جاهلیت، بودند دسته‌ای عرب که می‌گفتند بهشتی که در آن جنگ و غارت نباشد! چه فایده‌ای دارد. اساسا" سرگرمی‌ترین کار برای عده‌ای ازین تیره، صحبت‌کردن روزمرّه درباره‌ی دیگران بود. همان عیب عمومی "غیبت" که در اخلاق و قرآن (حجرات / دوازده) از آن نهی و حتی خوردن گوشت همنوع (لَحمَ اَخیهِ مَیتاً) تعبیر گردیده است. آن تبار حتی بُت را هم در حجاز گول می‌زدند. مثلا" در کتاب "مِسیا" (سرگذشت حضرت بلال حبشی سلام الله علیه) اثر آقای مصطفی موسوی خوانده بودم که حضرت ابوطالب س می‌گفت در واقع سران مشرکانِ مکه، امر و نهی خود را از زبان بُت‌ها بر قوم حجاز تحمیل می‌کردند، به همین خاطر از نابودی بُتان در هراس افتادند.

خواستم بگویم ممکن است هر بار جریان جاهلی به دوره‌های بعدی هم دور زنَد و بُت (هیکل، شبَح، وثن، الهه)ی نوینی ساخته شود. باید مراقب بود عظمت و رحمت رَبّ را در هیچ بُت نکاست. مثلا" فکر می‌کنیم چند جمله از حضرت مسیح ع و حضرت محمد ص در بین جهانیان (با بیشترین گروِش به این دو دین) گردش دارد! اما در میان مردم انگلسیی‌زبان جهان، بیش از ۴۵۰ جمله از ویلیام شکسپیر (۱۶۱۶ - ۱۵۶۴) راه یافته است و نزدیک ۲۰۰۰ هزار عبارت (بلی، درست خوانده‌اید؛ دو هزار عبارت) و شعرِ وی را غالبا" در سخنانشان می‌آورند. این رقم را از روی هوا نگفتم، از سرِ سند نوشتم؛ از «کاغذ زر» کتابی مهم از دکتر غلامحسین یوسفی (۱۳۶۹ - ۱۳۰۶) که ۲۲ اسفند ۱۳۹۶ خواندمش. | ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ | دامنه.


برچسب‌ها: جهان, جامعه, دین, مشاهیر
 |+| نوشته شده در  جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت ۷ ق.ظ  توسط ابراهیم طالبی دارابی  | 

به نام خدا. سلام. انسان -شرفمند موجود- هم شاگردِ آموزشگاه جهان است و هم نیرویِ پرورشیِ هستی. هم دانش می‌آموزد و هم ارزش می‌گیرد. گویند همه‌چیزِ انسان را شاید بتوان به یغما برَند، اما فهمش را هرگز. پیام‌های مخابره‌ی ملِکان به پیامبران -علیهم‌السّلام- همه حاوی دمیدنِ فکر و معنا در انسان بوده است. این دو را هیچ رُستم و یَلی، از کفش نتوانَد رُبود، الّا حینی که خود به جُمود گرایَد و تقلیدیِ طوطی‌وار کنَد. هیچ قدَرقدرتی در جامعه‌ی توحیدی (=می‌شود خوانده شد مردمی که عادت به آزادگی و آزادی خدادادی و دیانت و درایت دارند و در زیرِ علَم علوم ربّانی‌اند) حقِ خُردترین خودکامگی‌یی برای خود ندارد که خِرَد مردم بدُزدد و ایشان را خُرد و خفیف کند. جاده‌ی توحیدی به روی هر کسی که بخواهد با خفّتِ عقول عموم و اعلانِ تعطیلی درازمدتِ تفکر جامعه‌ی انسانی (=مدنی هم نامیده می‌شود) بر سایرین سلطه‌گری کند، مسدودِ مسدود است و ای بسا به حکم خدا ممکن است هر آن! پُر از دست‌انداز و سنگلاخ و سنگریزه و کُند یا سریع «صَرصَر» سَمومِ «ثمود» شود، برای کیان؟ برتری‌طلبان، زیادی‌خواهان. بَعُدا بر طریقه‌ی پُرطمطراق. صورت‌مسئله در منطقِ تاران و تارندگان آن است تاری‌مو معلوم‌شدن، دِشنه‌ی شَحنه می‌خواهد (که مو و بازو و رو البته هنجار دارد) اما دهها جنحه‌ی دیگر که قوامِ قوم را موهوم می‌کند، داروغه که نه!!! بلکه گذَر و فقط نصیحت می‌طلبد و گذشت و تخفیف جُرم و ساخت و پاخت. زنهار! زنهار! حکومت‌شوندگان در جامعه‌ی فاضله‌ی توحیدی -بسا بسا- افضل از حکومت‌کنندگان‌اند. محیط برای همه یکسان است و خلخال پای هر کس در امان. شاخص پروبال دادن به انسان، پَروای نور است، نه پیروی کور. اگر «خلخالی»یی هم لازم شد به ترازو و میزان حکم می‌رانَد. و هیچ قادری هم، حق ندارد مردم را "شُترِ آبکش" کند؛ که امیری چون هُمام‌امام، در آن جریانِ شَوم شورش ضدخلیفه‌ی سه به عبداللّه‏ بن عباس مستقیم گفت: «پسرِ عباس! عثمان جز این نمی‌‏خواهد که چون شُترِ آبکش بُوَم، با دَلوی بزرگ پیش آیم و پس روَم.» در فلسفه‌ی سیاستِ جامعه‌ی توحیدی‌یی که هُمام‌امام نُمادش باشد، اُمت و عموم آدمیان با هر کیش و دین و آئین، در یک روندِ سالم، رَونده‌ای بی‌هراس‌اند و "حق را بدونِ لکنتِ زبان، از اَقویا می‌‏گیرند." زیرا در جامعه‌ی توحیدی «بِ»ی همه جَرّ می‌دهد! نه فقط «بِ»ی زرمندان زورمندان تزویروَرزان.


برچسب‌ها: سیاست, جامعه, دین
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت ۱۲ ق.ظ  توسط ابراهیم طالبی دارابی  | 
  بالا